من و قصه زندگیم

دوران شیرین بارداری

از وقتی 22 هفته باردار بودم، فکر ثبت خاطرات نی‌نی تو دلیم افتادم. قبلش تمام خاطراتش رو در یک فایل وورد روی لپ‌تاپم ذخیره می‌کردم ولی دلم می‌خواست خاطراتش رو جایی ثبت کنم که بقیه هم بخونن و امکان مشارکت با مامان‌های دیگه رو داشته باشم و از تجربیات هم استفاده کنیم که در یکی از سرچ‌هایی که می‌کردم نی‌نی وبلاگ رو پیدا کردم. یادمه زمانی که مجرد بودم و دانشجو، بازار وبلاگ‌نویسی خیلی داغ بود. من هم خاطراتم رو در یک وبلاگ می‌نوشتم (که متاسفانه همه‌اش پرید 😐) و اون موقع از تصور اینکه یک روز ازدواج کنم و بچه‌دار بشم و خاطراتم رو در یک خانواده بزرگ به اشتراک بگذارم، قند تو دلم آب میشد. ولی با ...
31 خرداد 1400
1